گروه فرهنگی- شهاب جمشیدی: در این نوشته سعی شده است به نقد نقاط مثبت سریال فاصله ها که گاهی از سوی دست اندرکاران این مجموعه به عنوان نقاط قوت آن عنوان شده، پرداخته شود و اصلا قصد ندارم نقاط منفی آن را نقد کنم.
نقد اول؛
اولین مورد همین موضوع اصلی داستان است که فاصله ها نام گرفته و به موضوع فاصله بین نسل ها در کشور ما به طور عام و فاصله بین نسل انقلاب و نسل جوان امروز به طور خاص پرداخته است و آن را به عنوان یک معضل مطرح کرده و شاهد آن هستیم که در طول سریال، این فاصله به طرق مختلف خود نمایی میکند و ریشه اکثر مشکلات است.
اختلاف نظر بین نسل های مختلف امری طبیعی است و مثبت! و رشد دهنده. کاملاً طبیعی هست که جوان از پدر خود فعال تر و پویا تر است، نمی خواهد در چارچوب های سنتی محصور شود، اهل جسارت است و به نوآوری و خلاقیت و ابتکار می اندیشد. این فرصتی است که متاسفانه در مجموعه های نمایشی غالباً بهعنوان تهدید مطرح میشود. مشکل تازه آنجا پیدا می شود که به دلیل یک نارسایی معرفتی در تهیه کنندگان این مجموعه ها این درگیری در نهایت به درگیری جوان با دین داری و تدین پدران تبدیل میشود و دینداری نماد سنت، تحجر و خشکی معرفی می شود. چرا دینی که در این مجموعه ها معرفی می شود پاسخگوی هیجان و جسارت و پویایی جوانان نیست؟ فاصله این قرائت از دین با اسلام نابی که تربیت شدگانش جوانان پر شوری بودند که با روحیه حماسی و جهادی از نقش آفرینان اصلی اوایل انقلاب بودند. جوانانی که گریز از سنت و یکنواختی را در پایبندی به مکتب پر شور و هیجان اسلام ناب یافتند، مکتبی که عرفان و لذایذ معنویش هم دوش با اوج نقش آفرینی اجتماعی و تکاپوی فراهم کردن زندگی همه بعدی بود. اسلامی که جوانان آرام و بی اثر دوره پهلوی را به جوانانی پر شور، با روحیه و تکلیف محور تبدیل کرد.
چرا دین را در ارضای نیاز های جوان ناتوان نشان می دهید؟ چرا اگر جوانی متدین شد مثل کبریت بی خطر میشود؟ (در قسمت نقد شخصیت علی و نیما مفصل تر به این موضوع خواهم پرداخت)
نقد دوم؛ نمایش شخصیتی منفعل از جوانان مذهبی:
جوانانی که نماینده مذهبی و دینداری، بودند در این مجموعه بسیار ساکت، بی هیجان، سربه زیر، آرام و منفعل بودند. جوانانی که یک افسردگی پنهان در چهره آنها دیده میشود، گویا ناخواسته و به اجبار تن به زندگی متدینانه داده اند. افتخار به زندگی دینی در آنها اصلا به نمایش گذاشته نشد. در عوض در شخصیت پردازی شخصیت هایی چون سعید و ساسان که نماینده نسل جدید فاصله گرفته هستند، بسیار کار شده و آنها را در موقعیت های مختلف نمایش می دهند. اما پلان های بازیگری بچه مذهبی های داستان (که مثلاً قرار است به عنوان الگوی مثبت معرفی شوند و مخاطب به سمت آنها میل کند) خلاصه می شود به نق زدن یا اینکه همراه همسر محجبه خود از جلوی دوربین رد شوند و یا تا خرخره درگیر زن و زندگی شوند. در اثر پنهانی که اینگونه شخصیت پردازی در ذهن مخاطب القا می کند همین بس که سعید و ساسان که شخصیت های خاطی داستان هم هستند، بیشترین نفوذ را در دل جوانان داشته اند، در عوض میزان علاقه و الگوپذیری و کشش برای علی و نیما شدن در مخاطب جوان در حد صفر است و طبیعی است که مخاطب جوان اگر علاقه به مانند سعید نداشته باشد، جذابیتی را هم در شخصیت علی و نیما نمی بیند که بخواهد از آنها الگو گیری کند.
از شخصیت حاج رضا دیگر می گذریم که گویا هیچ مشکلی ندارد و خوشحال است و آجیل مشکل گشای داستان است. این شخصیت از شخصیت های مثبت فیلم بود پس باید در مخاطب شوق ایجاد کند که مثل او شود اما با یک نگاه به نظر اطرافیانتان در مورد علاقه شان به حاج رضا شدن ضعف شخصیت پردازی کاراکتر های مثبت را به وضوح احساس می کنید.
نقد سوم:
کارگردان در دفاع از کار خود عنوان کرده است که قصد داشته با معرفی رابطه منفی سعید و بیتا، جوانان را از این گونه رابطه ها بر حذر دارد.
درست است رابطه سعید و بیتا اشکال دارد اما علت این اشکال چه نشان داده شد؛ بی بند و باری بیتا! و مکار بودنش! آیا اگر بیتا دختر حیله گری نبود باز هم این رابطه خطا بود؟ از طرفی لاابالی ترین جوان هم اگر بفهمد و بداند که دختر مورد علاقه اش حیله گر و بی بند وبار است دیگر به او علاقه نشان نمی دهد. این را بی اخلاق ترین جوان هم معتقد است، پس کارگردان چه هنری کرده در طرح این مسئله؟ تازه چند درصد جوانانی که این رابطه ها را دارند حاضرند حتی به این موضوع که طرف مقابلشان شابد مشکلی داشته باشد، حتی فکر کنند؟
جوانی که درگیر این رابطه شده و برق احساس و هوسش (نه لزوما هوس منفی) چشمش را کور کرده کی فرصت می کند که عاقلانه بنشیند و دو دو تا چهار تا بکند و رفتار طرف مقابل را تحلیل کند و در آ خر نتیجه گیری کند و اگر هم تنیجه حاصل، خلاف احساسش بود به آن تن دهد؟ پس این مجموعه در دادن راه حل هم ناتوان بود.
توقع برداشت عبرت گونه از رابطه سعید و بیتا توسط جوانان، مانند این است که ما در فیلمی جوانی را نمایش دهیم که می خواهد غذایی را بخورد که از قضا یک نفر به دور از چشم وی در آن سم ریخته؛ جوان غذا را میخورد و میمیرد و ما به بیندگان این صحنه می گوییم که "ببینید هرگز سراغ این غذا نروید و نخورید"
پس میزان اثر بخشی این مجموعه در ارائه راه حل برای برطرف کردن مشکل رابطه بین پسر و دختر کاملا عامیانه و اشتباه بود.
نقد چهارم:
کارگردان اعلام کرده بود که ما با نمایش رابطه درست علی و ریحانه بهدنبال ارائه یک الگوی درست بودیم. حال سوال اینجاست که شما چه جذابیت ها و زیبایی هایی را از این رابطه نمایش دادید. برای ایجاد شوق و رغبت به سمت این رابطه ها چه کار کردید؟ چه هنری به خرج دادید در برابر زیبایی ها و داستان پردازی هایی که از رابطه سعید و بیتا نمایش داده شد؟ هیچ؛ رابطه ی علی و ریحانه، رابطه ای خشک و بی روح و اتو کشیده و بی احساس و به دور از محبت نمایش داده شد. (تازه اگر از درگیری های علی و ریحانه هم چشم پوشی شود)
دقایق نمایش رابطه علی و ریحانه (که مثلاً الگوی درست این فیلمنامه است) به یک دهم نمایش رابطه سعید و بیتا هم نمیرسد!
نقد پنجم:
دلسوزی کارگردان و تلاش او برای تطهیر اشتباهات بیتا از ضعف های بسیار برجسته این سریال بود. انداختن تقصیر اشتباهات بیتا بر سر شرایط محیطی و اجتماعی اطراف او و ترسیم چهره ای مظلوم از او ضربه دیگری بود که این مجموعه بر بدنه فرهنگی جامعه وارد کرد.
نقد آخر:
90 درصد وقت این فیلم به نمایش و پردازش نقاط منفی اجتماعی گذشت و در قسمت های آخر با یک معجزه الهی و یک فوت معنوی همه چیز درست می شود. یک شهید وارد داستان فیلم می شود (البته این قسمت با وصله به نمایشنامه چسبانده شده بود، برای چه نمی دانم!) وهمه مشکلات یکی یکی حل میشود.
مشکلاتی که عمده وقت فیلم به پیچ و خم های آن اختصاص یافته. همه معادلات به هم می خورد قهرمان داستان یک شبه همه گره ها را حل می کند. در این جا هم باز ضعف داستان پردازی نویسندگان در پایان خوب دادن به آثارشان هویدا شد.
دیگر به نقد برخورد های حاج محسن و حاج رضا در برابر جوانی های سعید و راه حل های این دو خصوصا حاج رضا نمی پردازم و در پایان مجددا متذکر میشوم که این گوشه ای از نقد هایی بود که به نقاط مثبت فیلم (از نظر دست اندرکارارنش) وارد بود و دیگر مجال پرداختن به نقاط منفی این مجموعه نیست. در جامعه رشد یافته دینی اکتفا کردن به ظاهر مثبت بعضی فیلم ها و غافل شدن از آثار مخرب پنهان آنها که ذهنیت های اجتماعی مردم را تهدید میکند، کاری بسیار اشتباه است. به امید آنکه روزی پشتوانه محتوای فیلم ها از مبانی عمیق معرفتی اسلام ناب و انقلابی گرفته شود و با دقت به آثار پنهان تربیتی مجموعه های نمایشی به رشد فرهنگ انقلابی کشورمان کمک کنیم.